جدول جو
جدول جو

معنی زبان بریده - جستجوی لغت در جدول جو

زبان بریده
آنکه زبانش را قطع کرده باشند، آنکه سخن نگوید و خاموش بماند خاموش زبان بسته ساکت صامت
فرهنگ لغت هوشیار
زبان بریده
آنکه زبانش را بریده باشند، بی زبان، کنایه از خاموش، ساکت، کسی که حرف نزند و همیشه خاموش باشد، زبان بسته
تصویری از زبان بریده
تصویر زبان بریده
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زبان بره
تصویر زبان بره
لسان الحمل آذان الجدی بارهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبان بره
تصویر زبان بره
بارهنگ، گیاهی خودرو و یک ساله با ساقه های نازک و برگ های بیضی شکل و خوشه های دراز که دانه های ریز و لعاب دار آن مصرف دارویی دارد،، بارتنگ، لسان الحمل، جرغول، چرغول، جرغون، خرغول
فرهنگ فارسی عمید