- زبان بریده
- آنکه زبانش را قطع کرده باشند، آنکه سخن نگوید و خاموش بماند خاموش زبان بسته ساکت صامت
معنی زبان بریده - جستجوی لغت در جدول جو
- زبان بریده
- آنکه زبانش را بریده باشند، بی زبان، کنایه از خاموش، ساکت، کسی که حرف نزند و همیشه خاموش باشد، زبان بسته
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لسان الحمل آذان الجدی بارهنگ
بارهنگ، گیاهی خودرو و یک ساله با ساقه های نازک و برگ های بیضی شکل و خوشه های دراز که دانه های ریز و لعاب دار آن مصرف دارویی دارد،، بارتنگ، لسان الحمل، جرغول، چرغول، جرغون، خرغول